وبلاگی برای همه
جوک های جدید و خنده دار (15)
سه شنبه 14 مرداد 1393 ساعت 22:59 | بازدید : 80 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات 0 )

جوک جدید, جوک هاي خنده دار, جوک های خنده دار جدید

 تو صف نون بودم ديدم۲ تا پسر هفت هشت ساله سر نوبت با هم بحث ميکردن ..
اولى : برو بابا !
دومى : به من نگو بابا به من بگو عمو ، به من که ميگى بابا من نسبت به تو احساس مسئوليت پيدا ميکنم!!
اصن یـه وضیه

===============

ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺣﺴﺮﺕ ﺳﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﻭ ﻧﺨﻮﺭ
ﺗﯿﭗ،ﻗﯿﺎﻓﻪ،ﻣﻌﺮفت ﻣﺎﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ؟ ﻫﺎ ﺑﻪ
ﮐﺠﺎ ﺭﺳﯿﺪﻡ ؟

===============  

مامانم خطاب به مرغ مینامون:
سلام عزیزم، سلام پسرم صبحت بخیر! خوب لالا کردی؟
بزار برات دون بیارم عشقم بخوری چاق بشی
چله بشی… آی مامان قربونت بره.. ای جانم ای جانم!
مامانم خطاب به من:
هوی شتر نمیخوای اون تن لشت رو از جات بلند کنی؟
انقدر آدم لــــــــــــــَش!!

 ===============

“ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻋﺠﺐ ﺑﺎﺩﯼ ﻣﯿﺎﺩ ، ﻫﻮﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻨﮏ ﺷﺪﻩ ”!
.
.
ﻣﻘﺪﻣﻪ ﭼﯿﻨﯽ ﭘﺪﺭﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻮﻟﺮ !!!

===============  

به سلامتیه دختری که دوست پسرشو با یکی دیگه دید ,نرفت داد و بیداد راه بندازه آبروی پسره بره قشنگ رفت سوار ماشینش شد و جُفتشون رو زیر کرد ... خیلی هم شیکو مجلسی . . .!خخخ

 ===============

ﮐـﯽ ﮔﻔـﺘﻪ ﺩﯾـﻔﺮﺍﻧﺴـﻞ ﻭ ﺍﻧﺘـﮕﺮﺍﻝ ﻫﯿـﭻ ﺟـﺎﯼﺯﻧـﺪﮔﯽ ﺑـﻪ ﺩﺭﺩ نمی خوره ؟! هان ؟؟؟
ﺑﻨـﺪﻩ ﺧـﻮﺩﻡ ﺑـﻪ ﺷـﺨـﺼﻪ ﺩﯾـﺮﻭﺯ ﺗﻤـﺎﻡ ﺷﯿـﺸـﻪ ﻫﺎیﺧـﻮﻧـﻤﻮﻧﻮ ، ﺑﺎ ﺟـﺰﻭﻩ های همیـﻨﺎ ﭘـﺎﮎ ﮐـﺮﺩﻡ !!!! بعلــههههه

===============  

بعضیا یه ژنی دارن که باعث میشه دری که باز میکنن نبندن ،
مثلا در اتاق ، کشو ، کمد ، شامپو ، خمیر ریش ، خمیر دندون ...
اینا رو اعصابن

===============  

امروز نمی دونم جواب کدوم کار خوبم رو گرفتم !
رفتم صدگرم نخودچی گرفتم، داشتم می خوردم
که یهو دیدم یه پسته توشه !!!!!
باور کنید اشک توی چشمام حلقه زده بود

===============  

امروز رفته بودم پشت بوم که آنتن تلویزیونون رو تنظیم کنم، با موبایلم شماره خونه رو گرفتم به
مامانم میگم: الو، مامان خوبه؟ مامانم هم میگه : مرسی همه خوبن شما خوبین؟ خانواده خوبن؟
ببخشید بجا نیاوردم. :|
الان هم دارم دنبال خانواده واقعیم میگردم خخخخ

===============  

آدم باید یکی رو داشته باشه !
ساعت دو نصفه شب بهش اس ام اس بزنه ،
بگه دلم گرفته … اونم بگه خفه شو

===============  

بدانید و آگاه باشید . . .
این روزها اس ام اس هایی برای شما فرستاده میشوند با این مضمون:
“داداش من یه جا گیر کردم احتیاج به شارژ دارم یکی واسم میخری؟”
بعد که شما این لطف رو بهش میکنید
اس ام اس میده:
“بابت عیدی که بهم دادی ممنون”
زخم خوردم که میگما
گفتم که در جریان باشید

===============  

یادتونه بچه که بودیم تا توى یه جمعى میرفتیم حوصله نداشتیم،خجالت میکشیدیم بابا مامانمون میگفتن:سلام کردى به عمو؟ ما هم مثل خر تو گل میموندیم! یهو طرف به دروغ میگفت: بعععععله،سلامم کرد پسر گل!!!!
عاشق این ادما بودم،دمشون گرم.

===============  

من یه غلطی کردمُ قضیه فانتزیُ افقُ واسه بابام تعریف کردم ؛
حالا هروقت اَزَش پول میخوام، میره تو افق محو میشه !

===============  

تلویزیون میگه اگر در هفته 19 ساعت از نت استفاده کنید معتاد هستید:
بسم الله الرحمان رحیم
رضا هستم هر روز 5 تا 6 ساعت از اینترنت استفاده می کنم معتاد نیستم تفریحی

 ===============

بدم میاد از اینایی که وقتی دارن از طرفشون جدا میشن براش آرزوی خوشبختی می کنن ..
داری میری برو دیگه فیلم بازی نکن …

===============  

عوارض جانبی بعد از یک شکست عشقی چیه ؟
در آوردن گوشی از حالت سایلنت !
نبردن گوشی به دستشویی و حمام !
از رمز درآوردن اینباکس گوشی !
… پاک کردن آثار جرم !
خواب راحت …
زندگی راحت …
آرامش همراه با گریه !
تموم نشدن شارژ ایرانسل بعد ۶ ساعت !

منبع:www.beytoote.com



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


یکی‌ از فانتزیام اینه که...(7)
سه شنبه 14 مرداد 1393 ساعت 22:58 | بازدید : 68 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات 0 )

یکی‌ از فانتزیام اینه که, فانتزیای جدید

یکی از فانتزیام اینه که
برم امریکا تو جلسه معرفی شرکت کنم .
همین وسط ها ی جلسه گوشی Glx ام زنگ بزنه
منم بگم sorry و به راحتی گوشی رو از جیبم در بیارم و در حالی که بقیه
دارن به من میخندند یهو گوشی یکی شون زنگ بزنه ولی هر کاری کنه
گوشی جدید apple اش از جیبش در نیاد . منم یه پوزخند بزنم و
در حالی که بقیه دارن با تعجب به من نگاه میکنند و میگند wait , wait !!!
تو افق ناپدید شم :)

 ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﭘﻠﻪ ﺑﺮﻗﯽ ﻣﯿﺮﻡ ﺑﺎﻻ ... ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺑﯿﺎﺩ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺑﻌﺪ ﻧﮕﺎﻫﻤﻮﻥ ﺑﻪ ﻫﻢ ﮔﺮﻩ ﺑﺨﻮﺭﻩ، ﺗﻮ ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﺑﺸﯿﻢ ، ﺑﻌﺪ ﻣﻦ ﺑﺮﻡ ﺑﺎﻻ ، ﺍﻭﻥ ﺑﺮﻩ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺗﻮ ﺍﻓﻖ ﻣﻬﻮ ﺷﯿﻢ

 ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ 

یکی از فانتزیام اینه که تو مه پنهان شم
بعد فانتزیایی که میان تو مه محو شن رو با دمپایی ابری خیس اونقد بزنم که صدا سگ دربیارن تو مه !!!!

 ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ 

یکی از فانتزیام اینه یه لامبورگینی رونتون بخرم پشتش بنویسم
(عاقبت فرار از مدرسه)

 ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ 

يکى از فانتزيام اينه تو خيابون دوس دخترم و با يکي ببينم بعد من برم نزديکش يه تف درشت ابدار بکنم تو صورتش بگم لياقتت همينه بعد يه دوست دختر خارجى خوشگلم با يه پورشه بياد بگه '' ehsan come on '' بعد منم بگم '' Ok baby i am coming '' بعد تو افق محو بشيم و جى اف اوليم از بغض بميره يه تف ديگه رو جسدش کنم :|
به روح هم اعتقاد ندارم

 ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ 

یکی از فانتزیام اینه که
کنترل تلویزیون خونمونو بردارم
بـرم دم این مغازه های صـوتی تصویری
این تلویزیونایی کـه گـذاشتن پشت ویترینو خاموش کنم!

 ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ 

یکی از فانتزیام اینه که ..
تهیه کننده برنامه کودک بشم بعدش
بجا این خاله ها،
عمه بیارم!

 ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ 

افت تحصیلی پیدا کرده اید؟
مشروط میشوید؟
هی زرتو زرت شکست عشقی میخورید؟
ترشیده اید؟
به افق بپیوندید
ما محوتان میکنیم
محوستان شریف
با مجوز رسمی از وزارت افق!!

 ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ 

روابط عمومي افق اعلام کرده که ...
ظرفيت افق تکميل شده
بريد يه جاي ديگه محو بشيد جون مادرتون!
حالا من کجا محو بشم؟!

 ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ 

یکی از فانتزیام اینه که ...
سعی كنم بيدار بمونم
و ببينم كی خوابم ميبره
ولی همیشه باز صبش پاميشم يادم نيس!

 ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ 

يکي از فانتزيام اينه که ...
به بچه ۲ ، ۳ ساله پیدا کنم
بهش بگم مامانتو گرگ خورد
انقده خوبه!

 ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ 

یکی از فانتزیای من اینه که سیگارمو با فندک زیپو روشن کنم بعد فندک رو پرت کنم پشت سرم پمپ بنزین منفجر بشه منم خونسرد بیام طرف دوربین از کادر خارج بشم …

  ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊

یکی از فانتزیام اینه که از بانک زنگ بزنن بگن شما برنده شدید ! منم با لبخندی تلخ بگم حتما خونه برنده شدم یا ویلا یا شایدم صد میلیارد پول نقد یا … هیییییییی ! بدید به فقرا …
بعد بگن نه دیوونه تو پراید برنده شدی !!!!!
بعد دیگه از شدت خوشحالی سکته کنم و به رحمت ایزدی بپیوندم …

 ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ 

یکی از فانتزیام اینه که ازدواج کنم و وختی میرم خونه عربده بکشم عیاااااال! بعد زنم خودش بره کمربندو بیاره بگه عاغامون بگیر بزن سیاهو کبودم کن ، تو نزنی کی بزنه ؟؟؟
بعد منم بگم پاشو ضعیفههههه شووووما تاج سره مایییییی …

 ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ 

یکی از فانتزیام اینه که یه روزی علم به جایی برسه که بشه غیب بشیم بعد من برم خونه آقای فلانی ببینم پسر/دختر آقای فلانی از صبح تا شب چه غلطی میکنه که بابام این همه دوسش داره و از تعریف میکنه !

 ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ 

یکی از فانتزیام اینه که توی یک مهمونی یهو وارد بشم و دخدرا که دارن میوه پوست می کنن همه دستاشون رو ببرن از خوشتیپی من !!!
و بعد از اینکه یِکَم نشستم ، پاشم حرکت کنم به سمت افق …

 ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ 

یکی از فانتزیام اینه که برای چند سال برم خارج و روی وسایل خونه م پارچه سفید بکشم و وقتی برگشتم بتکونمشون و خاک بلند بشه و منم سریع از موقعیت استفاده کنم و توی گرد و غبار محو بشم

  ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊

یکی از فانتزیام اینه که چنتا آدم گردن کلفت اجیر کنم نزدیک افق تا هرکی خواست اون اطراف محو بشه بزنن دهنشو … !
انگار محو شدن تو افق بچه بازیه ؛ زرت و زورت میرن افق محو میشن !!!

منبع:www.beytoote.com



|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


موضوع انشا«ازدواج را توصیف کنید»
سه شنبه 14 مرداد 1393 ساعت 22:57 | بازدید : 84 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات 0 )

ازدواج چیست, انشای خنده دار, خنده دار

پیش بابایی می روم و از او می پرسم: «ازدواج چیست؟»، بابایی هم گوشم را محکم می پیچاند و می گوید: «این فضولی ها به تو نیومده، هنوز دهنت بوی شیر میده، از این به بعد هم دیگه توی خیابون با دخترای همسایه ها لی لی بازی نمی کنی، ورپریده!»، متوجه حرف های بابایی و ربط آنها به سوالم نمی شوم، بابایی می پرسد: «خب حالا واسه چی می خوای بدونی ازدواج یعنی چی؟!»، در حالی که در چشمهایم اشک جمع شده است می گویم: «بابایی بهتر نیست اول دلیل سوالم رو بپرسید و بعد بکشید؟!»،

بابایی با چشمانی غضب آلوده می گوید: «نخیر! از اونجایی که من سلطان خانه هستم و توی یکی از داستان ها شنیدم سلطان جنگل هم همین کار رو می کرد و ابتدا می کشید و سپس تحقیقات می کرد، در نتیجه من همین روال را ادامه خواهم ...» بابایی همانطور که داشت حرف می زد یک دفعه بیهوش روی زمین افتاد، باز هم مامانی با ملاقه سر بابا رو مورد هدف قرار داده بود، این روزها مامان به خاطر تمرین های مستمرش در روزهای آمادگی اش به سر می بره و قدرت ضربه و هدفگیری اش خیلی خوب شده، ملاقه با آنچنان سرعتی به سر بابایی اصابت کرد که با چشم مسلح هم دیده نمی شد.

مامانی گفت: «در مورد چی صحبت می کردین که باز بابات جو گیر شده بود و می گفت سلطان خونه است؟!»، و من جواب دادم: «در مورد ازدواج»، مامانی اخمهاش توی همدیگه رفت و ماهیتابه رو برداشت و به سمت بابایی که کم کم داشت بهوش می یومد قدم برداشت، مامانی همونطور که به سمت بابایی می یومد گفت: «حالا می خوای سر من هوو بیاری؟! داری بچه رو از همین الان قانع می کنی که یه دونه مامان کافی نیست؟! می دونم چکارت کنم!»، مامانی این جمله رو گفت و محکم با ماهیتابه به سر بابایی زد و بابایی دوباره بیهوش شد.

بعد از بیهوش شدن بابایی، مامان ازم خواست کل جریان رو براش توضیح بدم، منهم گفتم که موضوع انشا این هفته مون اینه که «ازدواج را توصیف کنید.»، بابایی که تازه بهوش اومده بود گفت: «خب خانم! اول تحقیق کن، بعد مجازات کن! کله ام داغون شد!»، و مامانی هم گفت: «منم مثل خودت و اون آقا شیره عمل می کنم، عیبی داره؟!»، بابایی به ماهیتابه که هنوز توی دستای مامانی بود نگاهی کرد و گفت: «نه! حق با شماست!»، مامانی گفت: «توی انشات بنویس همه ی مردها سر و ته یه کرباس هستند!»

بابابزرگ که گوشه ی اتاق نشسته بود و داشت با کانالهای ماهواره ور می رفت و هی شبکه عوض می کرد متوجه صحبت های ما شد و گفت: «نوه ی گلم! بیا پیش خودم برات انشا بگم!»، مامانی هم گفت: «آره برو پیش بابابزرگت، با هشت ازدواج موفق و دوازده ازدواج ناموفقی که داشته می تونه توضیحات خوبی برات در مورد ازدواج بگه!»

پیش بابابزرگ می روم و بابابزرگ می گوید: «ازواج خیلی چیز خوبی است، و انسان باید ازدواج کند ... راستی خانم معلمتون ازدواج کرده؟ چند سالشه؟ خوشـ ...»، بابابزرگ حرفهایش تمام نشده بود که این بار ملاقه ای از طرف مامان بزرگ به سمت بابابزرگ پرتاب شد، البته چون مامان بزرگ هدفگیری اش مثل مامانی خوب نیست ملاقه به سر من اصابت کرد.

به حالت قهر دفترم رو جمع می کنم و پیش خواهر می روم، نمی دانم چرا با گفتن موضوع انشا در چشمانم خواهرم اشک جمع می شود، و وقتی دلیل اشک های خواهر رو می پرسم می گوید: «کمی خس و خاشاک رفت توی چشمم!»، البته من هر چی دور و برم رو نگاه می کنم نشانی از گرد و خاک نمی بینم، به خواهر می گویم: «تو در مورد ازدواج چی می دونی؟» و خواهرم باز اشک می ریزد.

ما از این انشا نتیجه می گیریم بحث در مورد ازدواج خیلی خطرناک است زیرا امکان دارد ملاقه یا ماهیتابه به سرمان اصابت کند، این بود انشای من، با تشکر از اهالی خانه که در نوشتن این انشا به من کمک کردند!

منبع:www.beytoote.com



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فک و فامیله ما داریم(9)
سه شنبه 14 مرداد 1393 ساعت 22:57 | بازدید : 86 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات 0 )

مطالب خنده دار, فک و فامیله داریم

 رفتیم خونه فک و فامیل میگه پدر بزرگ خوبن ؟
می گم تقریبا ۵۰ روز که فوت کردن !!
میگه اا حتما اگهی فوتشون رو دیدم یادم نیست
این اسمش فک و فامیله ما داریم

•.•.•.•.•.•.•.•.فک و فامیله داریم.•.•.•.•.•.•.•.•

رفتیم ایران خودرو بابام به یارو میگه پراید دارید؟

 •.•.•.•.•.•.•.•.فک و فامیله داریم.•.•.•.•.•.•.•.•

با مامانم رفتیم مغازه تعمیرات تلفن که تلفن بی سیم خونه رو بدیم درست کنن
یاروو تلفن زده به پریز بعد با موبایلش زنگ زد که ببینه زنگ می خوره یا نه
تلفن که زنگ خورد مامانم به من میگه : این آقاهه شماره مارو از کجا داشت
فک و فامیله داریم ما ؟

 •.•.•.•.•.•.•.•.فک و فامیله داریم.•.•.•.•.•.•.•.•

همیشه احوال رفیقتو هر ۳۹روز ،حتما یکبار بپرس که اگه مرده بود به چهلمش برسی!
اس ام اس های مامانم به من !!
اینو بهش میگن فک فامیل ؟!!

 •.•.•.•.•.•.•.•.فک و فامیله داریم.•.•.•.•.•.•.•.•

به مامان جونم می گم : شوهرت بدیم یا بفرستیمت مکه؟
میگه : والا مکه که در نمیره!!
فک وفامیل داریم ما

•.•.•.•.•.•.•.•.فک و فامیله داریم.•.•.•.•.•.•.•.• 

دعوت مودبانه ی بابام از من برای صرف شام
تَن لَشتو از پشت کامپیوتر جمع کن بیا پای سفره پهن شو !!!

•.•.•.•.•.•.•.•.فک و فامیله داریم.•.•.•.•.•.•.•.• 

دیشب رفتیم خونه خالم یه پسر داره اندازه ماکارونی ۴ سالشه اومده میگه : این علامت حاکمه بزرگ میتی کومانه
خواستم خر کیف شه احترام گذاشتم
برگشته میگه : تو نمی خوات احترام بزاری (زومبه)
آخه این فک فامیله داریم؟!

 •.•.•.•.•.•.•.•.فک و فامیله داریم.•.•.•.•.•.•.•.•

یکی از فامیلامون از شهرستان اومده بودن خونه ما نزدیکه دو هفته پیشمون موندن
مامانم بلاخره خسته شد یه روز ظهر خیلی جدی بهشون گفت :
روزه آخری که می خواستین برین می خوام گوشت در بیارم از فریزر آبگوشت درست میکنم
راستی کــی میرین؟
یه همچین فامیلی داریم ما !!!

 •.•.•.•.•.•.•.•.فک و فامیله داریم.•.•.•.•.•.•.•.•

داداشم دو ساعت نشسته جلو تلویزیون خاموش میگم چرا روشن نمی کنی؟
میگه بابا گفته هیچ سودی که ندارید یه یارانه تمام فایدتونه اونم بخوام خرج خودتون کنم؟؟؟
داداشم حداقل فوق لیسانس داره فکرکنم من که دانشجو هستم نون خوردن هم برام بزودی ممنوع شه!

 •.•.•.•.•.•.•.•.فک و فامیله داریم.•.•.•.•.•.•.•.•

پسر داییم هنوز پوشک پاشه تازه حرف زدن یاد گرفته
بهش میگم ای جانم پوشک داری خوشمل پسمر؟
میگه پ نه پ دستشویی فرنگی پام کردم،اگه کار داری بهت قرض بدم
تا غروبش نگاش نکردم می ترسیدم بهم تیکه بندازه
یعنی پیشرفت نسل جدید دهن منو آزاد راه کاملا آسفالت کرده !!!!

•.•.•.•.•.•.•.•.فک و فامیله داریم.•.•.•.•.•.•.•.• 

به مامانم میگم میز مبل برای گل گذاشتن روش نیست ، واسه اینه که پامو بزاریم روش حالشو ببریم !
میگه پس اون جارویی هم که تو خونس برای تمیز کردن نیس برای خوردن تو صورتته …

 •.•.•.•.•.•.•.•.فک و فامیله داریم.•.•.•.•.•.•.•.•

پیراهن تازمو با کلی ذوق و شوق به بابام نشون دادم،میگه مبارکه عین رو بالشیای خدا بیامرز مادربزرگمه !

 •.•.•.•.•.•.•.•.فک و فامیله داریم.•.•.•.•.•.•.•.•

چند روز پیش دلم درد میکرد به مامانم گفتم دلم درد میکنه میخوام برم دکتر ! مامان بزرگم که اونجا بود گفت : نمیخواد بری دکتر ! نوشابه بخور ! ما قدیما وقتی بز و گوسفندامون معدشون بهم میریخت بهشون نوشابه می دادیم !!!

•.•.•.•.•.•.•.•.فک و فامیله داریم.•.•.•.•.•.•.•.• 

دخترخالم ۵سالشه اومده گوشیشو گذاشته رو تاقچه برگشته میگه : مامان یه وقت مسیجامو نخونیا !!!
اونوخت من تا ۱۰سالگی فک میکردم گوزنا شوهر آهوها هستن …

 •.•.•.•.•.•.•.•.فک و فامیله داریم.•.•.•.•.•.•.•.•

از امتحان برمیگردیم ، بابا مامانمون میپرسن چطور بود ؟ میگیم عالی بود قبول میشم ! میگن لاف نزن راستشو بگو !
بعدش میگیم افتضاح بود خراب کردم ؛ میگن مسخره بازی درنیار راستشو بگو !
ما باید به کدوم سازشون برقصیم ؟

•.•.•.•.•.•.•.•.فک و فامیله داریم.•.•.•.•.•.•.•.• 

تو جاده شمال تو این سرازیری های پیچ در پیچ مامانم میگه مگه شمال تو نقشه بالا نیست ؟ میگم چرا ؟!
میگه پس چرا ما همش سرازی میریم ؟؟؟

•.•.•.•.•.•.•.•.فک و فامیله داریم.•.•.•.•.•.•.•.• 

بابام یه مرغ مینا خریده نره ، بهش میگه : مرغ سینا …

•.•.•.•.•.•.•.•.فک و فامیله داریم.•.•.•.•.•.•.•.• 

برادرزادم اومده خونمون مهمونی بهش میگم میگو گرفتم سرخ کنم بخوریم اگه باز سیر نشدی یه پیتزایی خوب میشناسم می برمت اونجا …
برگشته میگه عمو خیلی گدایی ! چرا برام فلافل نمی گیری ؟

 •.•.•.•.•.•.•.•.فک و فامیله داریم.•.•.•.•.•.•.•.•

بابا بزرگم هشتاد سالشه همیشه اصرار میکنه که بزارید من از خونه تنهایی برم بیرون مگه زندانی گرفتید ؟ میخوام برم نون و روزنامه و اینا بگیرم …
یه روز بعد از کلی اصرار گفتیم باشه برو ولی مواظب باش ! رفته نونوایی محل به همه ی اونایی که تو صف بودن گفته عجب روزگاری شده ، پنج تا دختر دارم پنج تا پسر اونوقت تو این سن و سال من پیرمرد باید بیام تو صف وایسم نون اونارم من بگیرم …
تا یه مدت هرکس منو تو محل میدید نصیحتم می کرد !!!

منبع:www.beytoote.com



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


کی گفته خانوما پر توقعن؟(طنز)
سه شنبه 14 مرداد 1393 ساعت 22:56 | بازدید : 76 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات 0 )

یک شوهر با قیافه معمولی

 دختر و پسر, مطالب جالب خنده دار

 ... یک حلقه ساده

 دختر و پسر, مطالب جالب خنده دار

    ... يك مجلس عروسی ساده و کم خرج

 دختر و پسر, مطالب جالب خنده دار

... يك ماه عسل ساده

 دختر و پسر, مطالب جالب خنده دار

یک خانه کوچک و نقلي برای زندگي با حياط كوچولو
    كه بچه ها که بازی کنند

 دختر و پسر, مطالب جالب خنده دار

... بچه هایی دوست داشتنی

 دختر و پسر, مطالب جالب خنده دار

  ... شوهري كه مرد خانواده است

 دختر و پسر, مطالب جالب خنده دار

... و در عين حال سخت هم کار میکنه

 دختر و پسر, مطالب جالب خنده دار

    ... یک ماشین کوچک و ارزان برای خرید کردن

 دختر و پسر, مطالب جالب خنده دار

... یک ماشین دیگه برای رساندن بچه ها به مدرسه

 دختر و پسر, مطالب جالب خنده دار

مقداری کيف براي مهماني

 دختر و پسر, مطالب جالب خنده دار

... کفش هایی برای مناسبتهای مختلف

 دختر و پسر, مطالب جالب خنده دار

... تعدادی لباس و لوازم زیبا

 دختر و پسر, مطالب جالب خنده دار

   ... مقداری لوازم آرايشي و زیبایی

 دختر و پسر, مطالب جالب خنده دار

 دختر و پسر, مطالب جالب خنده دار

  ... سالی چند بار مسافرت خارج از کشو

 دختر و پسر, مطالب جالب خنده دار

... تعداد بیشتر مسافرتهای داخل کشور

 دختر و پسر, مطالب جالب خنده دار

... کادوهاي ناگهاني

 دختر و پسر, مطالب جالب خنده دار

... و در آخر مقداركمی تضمین مالي براي حفظ زندگي

 دختر و پسر, مطالب جالب خنده دار

 فقط همین...

منبع:www.beytoote.com



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


ترول های جدید و خنده دار (16)
سه شنبه 14 مرداد 1393 ساعت 22:54 | بازدید : 94 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات 0 )

ترول ایرانی, ترول, عکس های خنده دار

 ترول های جدید و خنده دار

ترول ایرانی, ترول, عکس های خنده دار

 ترول های جدید و خنده دار

ترول ایرانی, ترول, عکس های خنده دار

 ترول های جدید و خنده دار

ترول ایرانی, ترول, عکس های خنده دار

 ترول های جدید و خنده دار

ترول ایرانی, ترول, عکس های خنده دار

 ترول های جدید و خنده دار

ترول ایرانی, ترول, عکس های خنده دار

 ترول های جدید و خنده دار

ترول ایرانی, ترول, عکس های خنده دار

 ترول های جدید و خنده دار

ترول ایرانی, ترول, عکس های خنده دار

 ترول های جدید و خنده دار

ترول ایرانی, ترول, عکس های خنده دار

 ترول های جدید و خنده دار

ترول ایرانی, ترول, عکس های خنده دار

 ترول های جدید و خنده دار

ترول ایرانی, ترول, عکس های خنده دار

 ترول های جدید و خنده دار

ترول ایرانی, ترول, عکس های خنده دار

 ترول های جدید و خنده دار

ترول ایرانی, ترول, عکس های خنده دار

 ترول های جدید و خنده دار

ترول ایرانی, ترول, عکس های خنده دار

 ترول های جدید و خنده دار

ترول ایرانی, ترول, عکس های خنده دار

 ترول های جدید و خنده دار

ترول ایرانی, ترول, عکس های خنده دار

 ترول های جدید و خنده دار

منبع:www.beytoote.com



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


شعر طنز/ای عزیزان پشت کنکوری
سه شنبه 14 مرداد 1393 ساعت 22:38 | بازدید : 99 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات 0 )

پشت کنکوری ها, شعرطنز دانشجویی

ای عزیزان پشت کنکوری
تا به کی داغ و درد و رنجوری ؟

***
تا به کی تست چند منظوره ؟
تا به کی التهاب و دلشوره ؟

***
شوخی و طعن این و آن تا چند ؟
ترس و کابوس امتحان تا چند ؟

***
غرق بحر تفکرید که چی ؟
بی خودی غصه میخورید که چی ؟

***
گیرم اصلاً شما به طور مثال
کشکی، از بخت خوش، به فرض محال

***
زد و شایسته دخول شدید
توی کنکور هم قبول شدید

***
یا گرفتید با درایت و شانس
مدرک فوق دیپلم، لیسانس

***
گیرم این نحسی است، سعدش چی؟
اصلاً این هم گذشت، بعدش چی؟

***
تازه از بعد آن گرفتاری
نوبت رخوت است و بیکاری

***
بعد مستی، خمار باید بود
هی به دنبال کار باید بود

***
آنچه داروی دردمندی هاست
صفحات نیازمندی هاست

***
گر رضایت دهی تو آخر سر
گه شوی منشی فلان دفتر

***
به تو گویند : بعله، دفتر ما
هست محتاج آدمی دانا

***
آشنا با اتوکد و اکسل
و فری هند و آوت لوک و کورل

***
باید البته لطف هم بکند
چای هم، بین تایپ، دم بکند

***
بکشد وانگهی به خوش رویی
هفته ایی یک دوبار جارویی

***
این که از این، حقوق هم فعلاً
ماهیانه چهل هزار تومن!

***
پس بیایید و عز و جز نکنید
بی خودی هی جلز ولز نکنید

منبع:www.beytoote.com



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


طنز های په نه په (14)
سه شنبه 14 مرداد 1393 ساعت 22:38 | بازدید : 81 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات 0 )

په نه په, طنز پ نه پ, طنز های په نه په

     مگس اومده تو خونه، رفتم حشره کش آوردم، مامانم می گه می خوای بکشیش؟ پـَـــ نــه پـَـــ می خوام بزنم زیر بغلش بوی عرق نده!

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

    رفتم گل فروشی، می گم ببخشید، کاکتوس هم دارید؟ می گه واسه دکور می خواین؟ پـَـــ نــه پـَـــ تو خونمون شتر پرورش می دیم، می خوام یه وقت احساس غربت نکنن، حس کنن خونه خودشونه!

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

    از حموم اومدم بیرون، حوله تنم کردم مادرم می گه حموم بودی؟ پـَـــ نــه پـَـــ تجویز دکتره روزی دو بار قبل از غذا حوله بپوشم!

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

    سر جلسه امتحان به جلوییم میگم سوال ۳ رو بلدی؟! میگه آره می خوای!؟ پـَـــ نــه پـَـــ نگرانت بودم میخواستم اگه ننوشتی بت بگم!!!

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

    اومدم در یخچالو باز میکنم دنبال غذا مامانم میگه گشنته؟ پـَـــ نــه پـَـــ اومدم ببینم کی هی چراغ این تو رو خاموش روشن می کنه!

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

    تو حموم به مامانم می گم یه صابون بده میگه: مگه صابون نیست؟ پـَـــ نــه پـَـــ تعدادمون زیاده میترسم یه وقت کم بیاد!!!!

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

    رفتم باغ وحش از نگهبانه میپرسم ببخشید آقا قفس شیرا کجاست ؟ میگه بازدید کننده ای پـَـــ نــه پـَـــ نه از اقوامشون هستم اینورا کاری داشتم گفتم سری بهشون بزنم

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

    یارو کارتن خواب رو دیده میپرسه گداست؟ پـَـــ نــه پـَـــ کارمند بانکه! محل زندگیشون اینجا تو کارتنه !

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

    پارتی بودیم … ملت اون وسط داشتن دستارو تکون میدادن و میرقصیدن … رفیقم میگه دارن میرقصن!؟ پـَـــ نــه پـَـــ اینجا گیر افتادن! دارن برای هلیکوپتر امداد دست تکون میدن تا نجاتشون بده

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

    از سایت ۴SHARED میخواستم یه فایل دانلود کنم ….. ۵۶۰ ثانیه صبر کردم بعد پیغام میده : میخوای این فایل رو دانلود کنی ؟ میگم پـَـــ نــه پـَـــ خیلی حال داد یکبار دیگه بشمر من بازم برم قایم شم ….. نیایا

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

    رفتم دادگستری یارو میپرسه شکایت داشتید؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ یه خورده برنج آوردم با ترازوی عدالت وزن کنم !

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

    رفتم تی وی پرشیا واسه تست رقص ممد خردادیان گفت : اومدی برقصی ؟ !!! پـَـــ نــه پـَـــ اومدم تاتیانا برقصه من شاباشش کنم !!!!!!
    از اون ور رفتم Next Persian Star مهرداد گفت اومدی بخونی ؟؟؟؟ پـَـــ نــه پـَـــ اومدم ببینم رنگ موهای وارطان طبیعیه یا مصنوعی !!!

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

    تو خونه جلو کامپیوترم نشستم داداشم از بیرون اومده میگه خونه ای؟؟؟ پـَـــ نــه پـَـــ تو جاده تهران – قمم…میگه پای سیستمی؟؟؟ پـَـــ نــه پـَـــ پشت فرمونم دارم تو اتوبان رانندگی می کنم

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

    تو خیابون دست دوست دخترمو گرفتم دارم رد میشم دختر خالم دیدتم میگه اااا دوست دخترته؟؟؟گفتم پـَـــ نــه پـَـــ کوره دارم از خیابون ردش میکنم ثواب داره

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

مرغ و از فریزر در آوردم میگه می خوای غذا درست کنی ؟! پـَـــ نــه پـَـــ خانوادش اومدن از سردخونه میخوان ببرن خاکش کنن….

منبع:www.beytoote.com



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


سوژه طنز جديد شبکه‌های‌اجتماعی!+عکس
سه شنبه 14 مرداد 1393 ساعت 22:37 | بازدید : 101 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات 0 )

شبکه جام جم, مطالب خنده دار

طی چند روز گذشته سیمای جمهوری اسلامی بطور اتفاقی یا...در دو روز متوالی تصاویری را روی آنتن برد که سرو صدای زیادی بپا کرد.

اولين تصاویر متعلق به بازی فوتبال اسپانیا و ایتالیا در جریان جام کنفدراسیون‌ها بود که در آن زمانی که نوبت به پنالتی سوم اسپانیا رسید جرالد پیکه پشت توپ قرار گرفت و به زیبایی پنالتی خود را گل کرد در همین حین کارگردان خوشحالی های شکـیرا (خواننده معروف كلمبيايي و همسر پیکه) را در بین تماشاگران نشان داد که مسئول پخش شبکه ۳ این تصاویر را اشتباها روی آنتن برد.

 

در شب دوم و در جریان بازی والیبال ایران - ایتالیا تصاویر دختران ایرانی از شبکه جام جم پخش شد که درحال شادی کردن از آنتن سیمای جمهوری اسلامی پخش نمی‌شود. همین مسئله باعث شد شبکه سوم سیما و شبکه جام جم به سوژه طنز کاربران شبکه‌های اجتماعی فارسی زبان تبدیل شود.

در ادامه بخشی از جملات طنز بکار برده شده دراین شبکه ها را  مي‌خوانيد:


* امروز کسی خونمون نبود جاتوووووون خالی کلی شبکه سه دیدم...

* آقا با این وضعیتی که داریم پیش می‌ریم حس میکنم همین روزاس که خدارو شکر کنم تو ایران به دنیا اومدم نه تو اروپا!

* خبرها حاکی از ارسال پارازیت بر روی شبکه ۳ هستش

* بابام گفته ديگه اجازه ندارى از ۱۰ شب به بعد برنامه هاى صدا و سيما رو ببينى

* مامورا ریختن محل ما دارن تلوزیون هارو جمع میکنن

* وعده‌ي ما‌: امشب بازی والیبال ایران - ایتالیا با حضور ِ لیدی گاگا
روابط عمومی شبکه ۳

* من فک می‌کنم منطقی و اصولیش اینه که همه مون مث نهنگا بزنیم به ساحل , اکیپی در یک حرکت نمادین تا " تو اوجیم " با دنیا خدافظی کنیم...

* بچه‌ها کسی فرکانس شبکه ۳ رو نداره

* تا مسابقه ورزشی شروع میشه بابام کانال رو عوض می‌کنه.. می‌گه این برنامه ها بد آموزی داره برا بچه...

منبع:www.beytoote.com



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


اعترافهای تکان دهنده طنز (5)
سه شنبه 14 مرداد 1393 ساعت 22:36 | بازدید : 77 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات 0 )

اعتراف های خنده دار, طنز اعتراف

اعتراف می کنم دوم دبیرستان که بودم بعد از پیدا کردن کارت واکسیناسیون پسر همسایمون که برای روز قبل بود زنگ زدم خونشون گفتم آقای احسان...؟17 ساله؟نام پدر....؟هستید؟
دیروز واکسن سرخک،سرخجه زدید؟
با تعجب گفت : بله!
آقا منم گفتم : "اشتباه شده واکسنی که دیروز زدید تا 48 ساعت دیگه باعث بروز علائمی می شه که باید تحت مراقبت باشید مثل حمله های قلبی یا تنفسی"!
طرف از ترس از حال رفت و نیم ساعت بعدش با آمبولانس بردنش بیمارستان...
هنوزم عذاب وجدان دارم!!!

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

اون زمونا که از این نوشابه شیشه ای ها بود یه روز خواستم یه شیشه که اضافه اومده بود رو بذارم تو در یخچال دیدم بلنده و جا نمیشه.
درش آوردم یکمش رو خوردم دوباره گذاشتم، در کمال تعجب دیدم نه، بازم جا نمیشه!:|

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

اعتراف میکنم موقعی که بچه بودم ، کارتون فوتبالیستها رو نشون میداد،منم که بدون استثنا عاشق تک تک پسرای تو کارتون بودم ، میرفتم لباسمو عوض میکردم ،یه لباس خوشگل و شیک میپوشیدم، که وقتی تو دوربین نگاه میکنن،منو ببینن عاشقم بشن!

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

اعتراف می کنم دفعه اول که یه بز رو از نزدیک دیدم ، از ترس بهش سلام کردم و بعد فرار کردم!!!

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

اعتراف می کنم یه بار اتو کشیدن موهام یک ساعت طول کشید ، چون موهام بلند بودش ، بعد از کلی کیف کردن و احساس رضایت، نگاه کردم دیدم اتوی مو اصلاً توی برق نیست :(

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

اعتراف می کنم معلم دوم دبستانمون می گفت: املاها رو خودتون بنویسید چون من با دوربین مخفی می بینم کی به حرفام گوش می ده...
از اون روز کار من شده بود گشتن سوراخ سمبه های خونه و سوال های مشکوک از مامان بابام که امروز کی اومد؟ کی رفت؟ به کدوم وسیله ها دست زد؟ بیشتر هم به دریچه کولر شک داشتم!

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

اعتراف می کنم موقعی که بچه بودم می خواستم برم دستشویی تلویزیون رو خاموش میکردم تا کارتون تموم نشه و بعدش که میومدم گریه میکردم به مامانم میگفتم کاره تو بود روشن کردی کارتون تموم شد!

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

یه بار از محل کارم اومدم بیرون داشتم با رفیقم اس ام اس بازی می کردم ، این رفیقم تکه کلامش کچل بود برام یه شماره فرستاد اومدم جوابشو بدم براش زدم کچل این شماره است تو داری ؟ ولی اشتباهی برای مدیرعامل یکی از شرکت ها که باهاشون کار میکنم فرستادم که اتفاقا کچلم بود!!!

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

چند وقت پیش تو حیاط خونه سیگار میکشیدم که صدای باز شدن در حیاط اومد منم حول شدم سیگارو روی گوشیم خاموش کردم (!!) و بدترش اینکه بلافاصله گوشیو پرت کردم تو باقچه و سیگار خاموش موند تو دستم

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

اعتراف می کنم یه با زنگ زدم 700 اپراتور ایرانسل کلی پشت خط منتظر موندم تا بعد یه ربع یه پسره جواب داد منم حواسم دیگه به گوشی نبود هل شدم گفتم: سلام منزل آقای ایرانسل؟

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

اعتراف می کنم یکی از معضلات دوران بچگیم این بود که چرا من نمی تونم مثل شخصیت های کارتونی که اشکاشون به دو طرف پرت می شد گریه کنم!کلی تلاش می کردم مثل اونا باشم موقع گریه کردن مثلا سرمو بالا بگیرم دهنمو باز کنم یا چشامو تنگ کنم که بازم جواب نمی داد

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

وقتی بچه بودم رفتم به اطلاعات مجتمع خریده الکی اسم خودمو گفتم پیج کنه بعد با صدای دلنشینش اسمم تو مجتع پخش شد از خوشحالی قند تو دلم آب شده بود انگار بهم تی تاب داده بودن

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

اعتراف می کنم کوچیک که بودم تو سالن خونمون وقتی کسی نبود عینهو دیوونه ها شروع می کردم به رقصیدن... بعد یهویی یادم میو مد که خدا داره نگاه می کنه! خجالت می کشیدم می رفتم یه گوشه می نشستم!

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

اعتراف میکنم که بچه بودم دوست داشتم دندون پزشک بشم، یه بار تو بازی بزور خواهرمو خوابوندم و دندون لقشو با نخ کندم

منبع:www.beytoote.com



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


منوی کاربری

خوش آمديد ميهمان


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
نویسندگان
آرشیو مطالب
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان all one و آدرس all-one.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 199
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 55
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 144
:: بازدید ماه : 170
:: بازدید سال : 561
:: بازدید کلی : 39184